معین بهونه زندگیممعین بهونه زندگیم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره
پیوند عشق ما پیوند عشق ما ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

معین عشق مامان و بابا

پسرک 22ماهه من ( پستونک و شیر خشک بای بای )

عشق زندگیم 22 ماه و 7 روزه و ترک پستونک و شیر خشک سلام همه زندگیه من   سلام با معرفت مامان  انقدر شیرین کاریهات زیاد شدن که نمی تونم بنویسم . همه لحظه های خوش زندگیم با وجود تو ثبت میشه تو ذهنم  وقتی میگی مرسی مامان می خوام فشارت بدم تو قلبم الهی دورت بگردم  که از اول بهمن ماه کلاغه دو دو رو ( پستونک ) برده خونشون . تا میگی مامانی آدیم بیلی یعنی پشت بندش حتما میگی دودو منم می گم کلاغه برده میگی غار غار مردم ... دیگه ادامه رو نمی تونی بگی  قربونت برم که شدی طوطی میگی مامانی دامدالان یعنی شیر دامداران می خوای . از اول بهمن ماه هم با پستونک هم با شیر خشک بای بای کردیم آخرین شیر خشکت نان 3 بود . دیگه باور می...
6 بهمن 1393

روزهای 21ماهگی

 سلام عشق کوچولوی مامانی . شرمنده ام که این چند وقته برات پستی نگذاشتم . الهی دورت بگردم که روز به روز شیطون تر میشی و مهربونتر و ... . الهی قربونت برم خوشگل چشم آبی اولین شنبه (6/10/93 ) بعد از شب یلدا رفتیم آتلیه و ازت عکس گرفتیم که آخرهاش خیلی اذیت شدی ببخش دردونه من . این یک ماهه 1 بار پیش دکتر امام زادگان رفتیم و برات آزمایش کلی نوشت و چکاپ شدی خدا رو شکر همه چی عالی بود و نرمال . ولی هنوز حساسیت بدنت کامل خوب نشده . وقت دکتر صالح زاده هم داشتی که پیش اون هم رفتیم و اونم گفت همه چی نرماله . الهی دورت بگردم که تا آزمایش خون ازت بگیرن چقدر گریه کردی ولی هنوز هم از آمپول نمی ترسی می گم معین کجا میری میگی آمپول ( یعنی می رم آمپول ...
24 دی 1393

شب یلدا 93

هندونه شیرین من ، همه زندگی من یلدات مبارک . "دیدن هربامداد اتفاق ساده ای نیست" خوشایندست و تکرار ناپذیر، گنجشكها بیخود شلوغش نمیکنند... معجزه را میبینند... دوستان چهارفصلم , آخرين شب پاييز بر وفق دلتان باد... يلدایتان شاد باد... بابانوئل من این لباس بسیار عالی کار دست مامان جون هنرمنده . دست گلش درد نکنه هر سال که می گذره همه مناسبتها با شما برام شیرین تر میشه . امسال هم مثل هر سال شام خونه مامانی بودیم و بعد از شام رفتیم خونه مادر جون .  تو هر دو تا خونه کلی بهمت خوش گذشت . با بچه ها و عموها و دایی کلی بازی کردی و خوش گذروندی دیگه آخر شب از خستگی چشمهات داشت بسته می شد . الهی قر...
3 دی 1393

آخر پاییز

سلام گل پسری عشق مامانی  . این روزهای  آخر پاییز مامانی زهرا حسابی سرگرم شرمنده کردن ما بود و برای شما کلی لباس جدید بافته . از این جا دستهای زحمتکش مامان و می بوسم و می گم عاشقتم . به حق این روزهای عزیز خدا سایه پدر و مادر و از سر ما کم نکنه.  انقدر عاشقانه دوست دارن که گاهی من خودم حسودیم میشه . شدی شب و روز مامان و بابا . خونه اونا آزادی کامل کامل داری هر کاری دوست داشته باشی می کنی .خودت هم می دونی چقدر دوست دارن کلی خودت و براشون لوس می کنی . هیچ کس جرات دست زدن به اسباب بازی های دوران کودکی دایی جون و نداشت پدر همه وسایل های اونم در آوردی . از هر کاری که می کنی لذت می برن و روزی هزار بار شکر خدا می کنن . بزرگترین عدد شما...
3 دی 1393

پایان 21 ماهگی و ورود به 22 ماهگی

بی انتهای من ماهگیت مبارک . آنقدر بی نهایتی این روزها، آنقدر روان، که می خواهم بمیرم برایت ... راه که می روی، عشق می ریزد از وجودت ! از لبانت، چشمانت، بازوااااانت ... به آغوشم می کشی، در نهایت مهــــــــر ... می بوسی ام ! و جهان برایم در لبان گرم ت خلاصه می شود ... عااااااشقانه سر می دهی برایم ... تیر خلاص را آن وقت می زنی، که می گویی : " مامان و همان جا، قلبم دلش ایستادن می خواهد... ایستادن تمام دنیا را ! که همه چیز بماند و نرود، که تو باز هم بگویی ... که من بتوانم بفهمم... باور کن !   معین ، ...
23 آذر 1393

متفرقه های 21 ماهگی

دردونه من سلام . الهی قربون اون چشمهای نازت بشم . میخوام از پیشرفتهای 21 ماهگی برات بنویسم . تو این ماه شاه پسرم مستقل شده و به تنهایی رو تختش می خوابه . تقریبا با تبلتت به راحتی بازی می کنی . شب موقع خواب خودت شیر می خوای که اون لحظه دنیا رو به من می دن . بیشتر به من و بابایی وابسته شدی . هر شب موقع خواب نیم ساعت با بابارضا موبایل بازی می کنی و به زور تشریف می یاری تا بخوابی . دایره کلماتت بزرگتر شده و اسمها رو راحتر می گی . به پستونک یا همون دو دو خیلی خیلی وابسته شدی . کارهای بابارضا رو تقلید می کنی و پشت سرش مثل اون راه میری . طبق معمول ماشین بازی بیشترین سرگرمی شماست . خیلی خون گرمی و با همه راحت ارتباط برقرار می کنی . از هوش ...
23 آذر 1393