معین بهونه زندگیممعین بهونه زندگیم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره
پیوند عشق ما پیوند عشق ما ، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

معین عشق مامان و بابا

5 سالگرد ازدواج و تولد 28 سالگی مامانی

عشق مامانی ، همه زندگیم ، دردونه مامان 22 تیر ماه هم تولد من و هم سالگرد ازدواجمون بود. قربونت بره مامانت که دیشب کلی برای مامان نانای کردی و با مامان شمع فوت کردی.   عشقکم ممنون که هستیییی ممنون که اومدی و همه چیو صدبرابر زیباتر کردی همه جشنها ،همه تولدها همه .... قربونت برم که انقدر باهوشی که تا شمع رو روشن کردم از دور شروع کردی فوت کردن .آخ که من فدات شم که تا ١ ٢ ٣ گفتیم که من شمع رو فوت کنم تند تند دست زدی .   آخ که من چقدررررررررر دوست دارم.   پسر قشنگم با وجود تو تولدم خیلی زیباترههههههه مامانی زهرا مثل همیشه شرمنده کرده بود و برای من جشن گرفته بود و دایی جونم کیک تولد خریده بود .  الب...
23 تير 1393

پارک و گردش معین

سلام عشق مامان . قربونت برم که این روزها تقریبا هر روز رفتی پارک و تاپ بازی کردی . وقتی می شینی رو تاپ مثل 1 آقا آروم اطرافت و نگاه می کنی . همه زندگیم شدی . این روزها کلماتی که استفاده می کنی بیشتر شده . به من بیشتر از قبل وابسته شدی هر روز صبح با کلی کلک از خونه میرم . ولی هر بار که تو که گریه می کنی من کلافه می شم. آماده حرکت به سمت پارک    ابراز محبت خواهرزاده به دایی جونش                           ...
19 تير 1393

متفرقه این چند روزه

فندق مامان 4 و 5 و 6 تیر ماه عروسی پسر دایی بابایی بود که ماهم دعوت بودیم به خاطر امتحانات بابایی فقط پنج شنبه 5 تیر تونستیم بریم تا تونستی تو حیاط تالار آب بازی کردی بعد هم که اومدی بالا تو مجلس خانمها 1 آقای تمام عیار بودی قربونت برم که نشستی کنار مامانی و آروم شام خوردی. کبودی رو دماغت فینگیلیت به خاطر شیطونی خودت دو شنبه صبح وقتی داشتم می بردمت خونه مامانی تو پارکینک فرار کردی بغلت کردم سوار ماشین شیم 1 کله زدی که دماغت خورد به لبه در ماشین و کبود شد . بردمت دکتر و  عکس خدارو شکر چیز خاصی نبود .  روز جمعه من و گل پسر خونه مامانی بودیم تا بابا رضا درس بخونه ، علیرضا و عسل اومدن به شما سر بزنن مگه 1 جا بند میشی ...
16 تير 1393

تاب بازی گل پسر

عشق کوچولوی مامانی سلام . شرمنده گل پسرم چند وقتی بود که سرم خیلی خیلی شلوغ بود . اداره 1 مشکل شبکه ای داشتیم که خدارو شکر امروز حل شد . می خوام عکسهای این مدت و برات بگذارم . روز 31 خرداد من 1 سمینار دعوت بودم وقتی برگشتم خونه دیدم گل پسری داره تاپ تاپی می کنه باباجون برات 1 تاب خوشگل خریده . دستش درد نکنه البته اون روز خورده بودی زمین و یکم جلوی لبت قرمز شده بود . به جاش رو تاب حسابی خوش میگذروندی .   سرلاک تکمیلی و دانه های  ذرت مخصوص صبحانه ( که دوست نداری ) به لیست غذایی اضافه شدن . ...
16 تير 1393

متفرقه

خوشمل مامان می خوام از شیطونیات بنویسم . چند وقتی هست که کارت شده خاموش و روشن کردن DVD وای به حالمون میشه اگه چیزی نگاه کنیم . اگه عکسی دستت باشه بگم معین بوس کن بوسش می کنی. هنوزم میونه خوبی با حموم نداری ولی آب بازی و دوست داری . عاشق هندونه ای ، گیلاس هم خیلی دوست داری ، هرجایی باشی دالی بازی می کنی ، اگه خودکار دستت باشه پاهات میشن دفترت ، به خاله میگی آله ، عمه و عمو هم میگی به زن دایی میگی نَن دایی (nandayi)، با سرت بیا میگی ، وقتی میگم معین نانیلی نانیلی نانای نای چیچیلی بالام نانای نای با ذوق تمام میرقصی ( قربونت برم من)، انقدر میچرخی دورت خودت که سرگیجه میگیری و سرت و میزی رو زمین حالت سرجاش بیاد ، گل و بو میکنی ، یک دو میکنی از رو...
28 خرداد 1393

پایان 15 ماهگی و ورود به 16 ماهگی

ماهگیت مبارک شکــــوهِ دلپسند من؛             باز هم 23 اُم ماهی دیگر، و یک غرق شدن در رویای چند ثانیه ای دیگر، برای من. رویای 23 اسفند 91 ... و  15 ماهگی تو . گمان نمی برم 23 ای ببینم و بشنوم و یاد آن روز پُر عظمت نیافتم. که 23 با من عجین شده. باشد برایت 23 هـــزاران آرزوی خوب!   ♥ . دوستت دارم. ...
24 خرداد 1393
1