روزهای آخر 14 ماهگی
عشق کوچولوی من این چند روزه که آوا کوچولو مهمون خونه مامانی بود ماهم مثل همیشه اونجا بودیم . گاهی با آوا بازی می کردین و گاهی هم ... البته هر وقت آوا داد می زد گل پسرم می زد زیر گریه الهی قربونت برم که عادت به صدای بلند نداری . این روزها تا کسی میاد سمت شما زودی بغلم می کنی سرت و میزاری رو شونم عاشق این کارتم همه خستگی از تنم بیرون میره . روز سه شنبه چهلم مریم خدا بیامرز بود اون روز تو مجلس 1 شیرین کاریهایی کردی که همه عاشقت شدن. سه شنبه شب آوا برگشت تهران و شما باز یکی یدونه خونه مامانی شدی. قربونت برم که اصلا دوست نداری سرت کلاه بذارن ...