متفرقه های 21 ماهگی
دردونه من سلام . الهی قربون اون چشمهای نازت بشم . میخوام از پیشرفتهای 21 ماهگی برات بنویسم . تو این ماه شاه پسرم مستقل شده و به تنهایی رو تختش می خوابه . تقریبا با تبلتت به راحتی بازی می کنی . شب موقع خواب خودت شیر می خوای که اون لحظه دنیا رو به من می دن . بیشتر به من و بابایی وابسته شدی . هر شب موقع خواب نیم ساعت با بابارضا موبایل بازی می کنی و به زور تشریف می یاری تا بخوابی . دایره کلماتت بزرگتر شده و اسمها رو راحتر می گی . به پستونک یا همون دو دو خیلی خیلی وابسته شدی . کارهای بابارضا رو تقلید می کنی و پشت سرش مثل اون راه میری . طبق معمول ماشین بازی بیشترین سرگرمی شماست . خیلی خون گرمی و با همه راحت ارتباط برقرار می کنی . از هوش چین اسم چندتا حیون و میوه رو با شکل یاد گرفتی مایی (ماهی) پیتو(اسب) هاپو(سگ) پیشی ( گربه) فیل (فیل) موشی (موش) و موزی ( موز) پورتو (پرتقال) . تا میگم عمر منی خودت هم می گی ooom . تا از طبقه بالا صدا میاد میگی نی نی بالایی یعنی اینکه نی نی بالایی داره شلوغ می کنه و من حتما باید بگم نی نی بالایی شلوغ نکن . میری بالای صندلی و میگی مامانی booo یعنی بزرگ شدم ، منم می گم ماشااله پسرم بزرگ شده . کلی ذوق می کنی . این روزها رو خیلی دوست دارم . وقتی با چشمهای معصومت بهم نگاه می کنی و درخواست چیزی و داری میخوام زندگیم و به پات بریزم . هیچ وقت فکر نمی کردم نسبت به وسایل خونه انقدر بی اهمیت بشم ولی تو عشقم باعث شدی که بیخیال همه وسایل بشم و بگم همه چی فدای 1 تار موی گل پسرم .
بزرگترین شاه کار این ماه هم شکستن تلویزیون بود
قاتل ، مقتول ، آلت قتل
هرکسی که می یاد خونه اگه تلویزیون و ندیده باشه می بری اتاق خواب و جای شکسته رو نشون می دی . الهی دورت بگردم . فدای سرت
اینجاهم داری نشون میدی