آش دندونی معین جون
یکشنبه از نصف شب آناجون گذاشته بود قلم برای آش بپزه از صبح ساعت 8 حبوبات و گذاشته بود تا بپزه اونم با پسر شیطون من ، خیلی زحمت کشید . منم اون روز باید می رفتم سمینار ساعت 4 برگشتم آناجون تنهایی آش و پخته بود. شما هم خیلی شلوغ کرده بود .
آناجون مهربون دستت دردنکنه که این همه زحمت مارو میکشی خیلی دوست داریم .
یکی از عکسهای قدیمی این پست و حتما تکمیل می کنم
اینم برگه ها رو چسبونده بودم روی ظرف های آش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی