معین و هلیا
دیشب ( شنبه 18/8/92 ) هلیا جون با مامان و بابا ( عمو جمز ) اومده بودن شما رو ببینن . دیروز کلاً یکم بی حوصله بودی . هلیا برات کفش کادو آورده بود ( کادوی دندونی ) دستش درد نکنه .
این کفشی که پات کردم هلیا جون آورده .
این گلدون ها بخاطر شما رفتن رو شومینه . جاشون رو میز کنار شومینه است . این روز ها شما به هر چیزی دست میندازی ترسیدم بکشی بندازی رو خودت گذاشتم اونجا . همه زندگیم فدای معین .
پسملم چقدر ناز خوابیده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی