معین و همایش شیرخوارگان
جمعه 4 محرم 17/8/92 همایش جهانی شیرخوارگان بود. پسر طلای منم تو این همایش شرکت کرد فقط از لحظه ورود لالایی کرد تا همایش تموم شد بیدار شد .
عشق مامان همیشه صبح ساعت 70:30 بیدار می شی ولی برعکس جمعه تصمیم نداشتی بیدار بشی ساعت شروع همایش 9 بود ولی شما هنوز بیدار نشده بودی حسابی لالا بودی بالاخره 9:15 رضایت دادی بیدار شی با عجله آماده شدیم راهی استادیوم رضازاده امسال همایش اونجا برگزار می شد. رفتیم دیدیم همه درها رو بستن یک ربع پشت در منتظر موندیم بین این فاصله به شما 1 شیر و 1 کلوچه نذری دادن . در رو باز کردن و رفتیم داخل ، خیلی شلوغ بود . اول رفتیم طبقه دوم اصلا جا نبود برگشتیم طبقه همکف . شما تقریبا 10 دقیقه بیدار بودی بعد باز لالا کردی . پنج شنبه آناجون 1 دست لباس عربی برا شما خریده بود که رنگش سفید بود اونجا سربند و شنل سبز هم می فروختن که از اونام برا شما خرید .
معین بغل آناجون
نفس مامان از خواب بیدار شده هر نی نی رو که می بینه باهاش صحبت می کنه
داری به نی نی ها می خندی ای شیطون بلا آخه خودتم کوچمولویی
پسمرم دخملی شده
موندیم پشت ترافیک شما باز نی نی دیدی ذوق کردی
این آستین لباسم که هی میره تو دهن پسمل طلای من
خدایا شکرررررررررررررر که فرصت دادی امسال پیش عزیزام باشم .