معین بهونه زندگیممعین بهونه زندگیم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره
پیوند عشق ما پیوند عشق ما ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

معین عشق مامان و بابا

عید قربان

1392/7/28 12:57
نویسنده : مامانی
617 بازدید
اشتراک گذاری

معییین

اولین عید قربان عشششششششششششششق مامان

عشق مامان اولین تجربه عید قربان مبارککککککککککککککککک

٢٤/٧/٩٢ روز جهارشنبه

امسال عید قربان با همه سالها فرق بزرگی داشت ما 1 فرشته کوچولوی آسمونی داشتیم . این چند روزه دیر از خواب بیدار می شی تا من و جگر طلا از خواب بیدار بشیم بابایی رفته بود خونه مادرجون ساعت 10 زنگ زد ما بیدار شدیم گفت حاضر شین بیام معین کوچمولورو بیارم . تا من به پسرکم صبحانه بدم لباسشو عوض کنم و خودم برقی حاضر شم ساعت 11 شد . باهم رفتیم خونه مادر جون عموها اونجا بودم با بچه ها بازی کردی خان عمو از خون ببیی زده بود به پیشونی شما .

هر سال عید قربان ما خونه مادر جون بودیم امسال چون شما تنها نوه خونه باباجونی بودی عید قربان مهمون باباجون بودیم . به خاطر شما گفته بود همسایه قصابش گوسفند بریده بود البته 1 روز زودتر .

بابا رضا شیفت بود رفت اداره من و شما موندیم اونجا. شما ساعت 1 خوابت برد بعد باهم رفتیم بیرون البته به خاطر نی نی کوچمولو جای نزدیک رفتیم . دایی جون با ما بود آخه زندایی بیمارستان شیفت بود . شما که عاشق بیرونی باباجون و خیلی اذیت کردی همش سرپا قدم زدین . آخر سرم بغل باباجون خوابت برد . خیلی خوش گذشت جای بابارضا و زندایی خالی

معیییین

معییین

 

معییین

خون ببیی رو پیشونی معین

معیییین

 

معیییین

پسرم با توپ جدید که آناجون خریده  

معیییین

 

 آناس مامان درحال کباب خوری

معیییین

 

معیییین

 

معیییین

 

معیییین

 

معیییین

 

معیییین

 

معییییین

قربون این خنده هات برم من

 معیییین

 

معیییین

پسر بلای مامان در حال چرت زدن تو بغل باباجونخمیازه

معیییین

 

معییین

 

معیییین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مثل هیچکس
28 مهر 92 11:56
اخه چه ناز بغل بابا جونش خوابیده معلومه حسابی خسته شده .


بله خسته خسته بود