واکسن 18 ماهگی
سلام فندق مامان. دیروز بعداز یک هفته تاخیر رفتیم واکسن 18 ماهگی و بزنیم . خیلی استرس داشتم هم دلم نمی یاد گریه شما رو ببینم هم اینکه می ترسیدم تب شدید داشته باشی ولی خدارو شکر زیاد اذیت نشدی تا قد و زنت و بگیرن خوب بودی ولی وقتی رفتیم اتاق واکسن مامانی و بغل کردی و برنمی گشتی که خانم همون سرپا به دستت چپ شما واکسن و زد و دیگه گریه شروع شد بعد نشستی بغل مامانی و به پای چپ هم 1 واکسن دیگه ولی قطره فلج نداشتن موند برای دوشنبه هفته آینده . لاکی و با خودمون برده بودیم ولی با صدای اونم آروم نشدی تا از اتاق اومدیم بیرون ساکت شدی . الهی دورت بگردم که با اون پا دردت 1 جا بند نمی شدی می گفتی اوف اوف ولی بازم به بازی ادامه می دادی .
عشقم آماده حرکت برای واکسن 18 ماهگی
قربون این نگاهت بشم زندگیم
بعد از واکسن رفتیم پارک تا یکم بازی کنی دردت به جونم
جدیدا تا ذوق می کنی این 2 تا انگشت و اینجوری می گیری
وقتی کار خطایی ازت سر میزنه میگی مامانی دوستان بیلی یعنی دوست دارم . حالا منم می گم پسرم دوستان بیلی
خدایا شکررررررررررررررر