عید قربان
عشق مامانی سلام . قربونت برم که امسال 2 سالی بود که عید قربان با شما گل پسر بودیم . صبح عید قربان بابارضا بیدار شد و رفت خونه مادرجون تا به خان عمو و عمو جمز کمک کنه . تا شما صبحانه بخوری و آماده بشیم 2 ساعت طول کشید بابارضا ساعت 11 اومد و مارو برد خونه مادر تا ما برسیم سر گوسفند بیچاره بریده شده بود . تا رفتیم خونه مادر کلی خوش به حالت شد همه بچه ها اونجا بودن شروع کردی به بازی تا نهار آماده بشه شما کلی تو حیاط برا خودت چرخیدی . بعد از نهار رفتیم حیران ویلای عمو جون ها اونجام خوش گذشت . تا شب اصلا نخوابیدی فقط نیم ساعت تو راه خوابت برد و تا رسیدیم اونجا باز بیدار شدی بازم بازی . قربونت برم که این همه خوش گذروندی
قربون این نگاه مظلومت بشم من . عشقم این لباس خوشگل و مامانی زهرا برای عید قربان برات گرفته . دستش درد نکنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی