معین بهونه زندگیممعین بهونه زندگیم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره
پیوند عشق ما پیوند عشق ما ، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

معین عشق مامان و بابا

معین خان مسلمان

1392/12/4 14:06
نویسنده : مامانی
404 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه 30 بهمن ماه ساعت 2 ظهر عشق مامانی مسلمان شدهورا مبارک باشه عزیزترینم

1.gif

بابا رضا ساعت 12:30 اومد من و از اداره برداشت تا باهم بیاییم پیش امید زندگیمون.  خونه آناجونی شما آماده بودی خبر نداشتی چه بلایی میخوان سرت بیارن چشمک قربونت برم من گل پسرم . دایی جهان و زندایی به داد من و بابا رضا رسیدن اونا اومدن دست و پای شما رو گرفتن  ناراحت وای که چقدر گریه کردی و منم نتونستم به دادت برسم ولی می دونم فرشته ها بالا سرت مواظبت بودن فرشتهبعد از اینکه اومدیم خونه تا 2 ساعت شدید گریه کردی بعد از 2 ساعت خوابت برد و3 ساعت خوابیدی ولی تا از خواب بیدار شدی و دستشویی کردی بازم گریه کردی ولی در کل خدا شکر زیاد اذیت نشدی ولی آناجون بیچاره طبق معمول خیلی خیلی اذیت شد تا صبح بالا سرت بیدار موندماچ پنج شنبه صبح سر حال بودی بازی کردی و ظهر رفتیم پانسمان و برداشتن اونجا یکم گریه کردی تا شب بازم درد داشتی ولی بعدش خوب بودیلبخند جمعه رفتیم خونه خودمون آناجون اومد شمارو برد حموم جانانه . نمیدونم چرای زیاد حموم و دوست نداری ؟؟؟؟ سوالشب مهمون داشتیم عمو ها و زن عمو ها با مادر جون زحمت کشیده بودن اومده بودن دیدن شما برات کادو آورده بودن دستشون درد نکنه. البته آناجون و باباجون ، دایی و زندایی ، المان ، خاله زهرا و خاله ژیلا ، مادر بزرگ ، دایی امین هم زحمت کشیده بودن و کادو دادن دست همگی درد نکنه .

خدایا هزار بار شکر که این مسئولیت رو هم پشت سر گذاشتیم .

معین قبل از رفتن به مطب

معیییین

 

معییین

 

 

 

معییین

 اینجا مطب دکتر منتظریم تا معاینت کنه و بابا بره وسایل و بخره

معییین

 

پنج شنبه صبح هر کاری کردیم 1 جا بند نشدی داری با بادکنک فوتبال بازی می کنی

معییین

 

معییین

 

داری بیا می کنی تا میگیم معین بگو بیا بادست اشاره میکنی به سمت در

معییین

 معین تو اتاق خودش مشغول بازی

معیییین

 

از روز جمعه یعنی 11 ماه و 10 روزگی خودت تونستی از جا بلند بشی و راه بری قبلا با کمک بلند میشدی. سعی میکنی که از پله آشپزخونه سرپا بالا بیای فعلا که نتونستی زبانولی گل پسر من کوتاه نمی یاد بازم تلاش میکنه از پله اتاق خواب که کوتاه تره  میتونی بیای پایین . این عکس دیشب ( شنبه 3/12/92 ) که دایی امین با خانواده خونمون بودن

معییین

 

خدایا دوستت دارم!

 بخاطر همه مهربانیهایت توراسپاس میگویم!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

♥مامان متین جون♥
4 اسفند 92 15:52
الهی بگردم ...نازی پسرم... مبارک باشه آقاشدی خاله جونخیلی مبارکه مامان خوشگل پسر!خیلی مواظبش باش تروخدا سنش یه طوریه نمیفهمه ورجه وورجه هاش اذیتش نکنه!قربونت بشم عشششششششششییششششششششم
مامانی
پاسخ
ممنون خاله مهربون . چشم مواظبش هستم اگه بتونم حریفش بشم
مامان گلشيد
5 اسفند 92 12:28
اي جونم عزيزم مباركت باشه گل پسرم قربون اوم چشماي قشنگت برم خاله جون
مامانی
پاسخ
ممنون خدا نکنه خاله جون
مثل هیچکس
6 اسفند 92 9:45
معین جون چطوره حالش خوبه ؟زیاد که اذیت نشد خیلی مراقبش باشین.
مامانی
پاسخ
ممنون خوبه قربونت برم که وقت نمیکنم حالت و بپسرم . نه خدا رو شکر زیاد اذیت نشد فقط از دیروز تب کرده