باباجون
الهی قربون اون زبون شیرینت برم که از دیروز تند و تند میگی باباجو . مامان دورت بگرده عسل پسر دیگه اون زبون خوشملت داره باز میشه . بابایی هم می تونی بگی . دیروز از اداره رسیدم دیدم با باباجونی تو حیاط داری پیاده روی میکنی .
دیشب باباجونی و دایی جونی برامون عیدی آوردن عکس وسایل و فردا می گذارم . 1 کاپشن خوشگل برا شما ، 1 بلوز برای بابا رضا ، 1 وسیله دکوری قدیمی خیلی خوشگل برای من با 2 تا ماهی دکوری و 1 روسری ( عاشق وسایل قدیمی ام ) ، برنج و مرغ و ماهی و شیرینی دایی جون هم وجه نقد با شکلات . دست همگی درد نکنه
شنبه داشتی با بابا رضا فوتیبال بازی می کردی که بابایی 1 شوت زد که توپ توپی رفت تو شومینه و سوراخ شد توپ توپی خداحافظ
ناراحت نباش یکی دیگه برات می خرم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی