شیطنت های جمعه شب
این روزها بازم خیلی کم غذا می خوری و این کارت خیلی ناراحتمون می کنه البته آناجون خیلی بیشتر اعصابش خورد می شه . شب می خواستم بخوابونمت که شما فرار می کردی . داری با باجون بازی می کنی و این طوری از ته دل می خندی . اینجا داری نی می زنی دایی جون تبل و نی مسجد و آورده بود گل پسر من نی میزنه پشت سرت تبل مسجد الهی من قربون این خنده های شیرینت بشم . خدایاااااااااااااشکرت . ...