روزهای محرمی
عشق کوچولوی مامانی امسال دومین سالی بود که محرم و با تو گذروندیم . امسال انقدر شیطون شدی که نمیزاشتی سربندت و ببندم و در می آوردی . من هم بی خیال شدم. البته امسال بیشتر تاسوعا و عاشورا خونه بودیم که پست بعدی علت و برات مینویسم .
اولین زنجیرتو باباجونی خرید و شماهم باهاش زنجیر زدی و همه مارو با اون زنجیر هم زدی
قربون این زنجیر زدنت ...
چهارشنبه هفته پیش باباجونی به خاطر دایی 1 گوسفند جلوی دسته قربونی کرد . بیچاره گوسفند که پدرش و درآوردی بعد از قربونی هم دست از سرش برنمیداری .
تاسوعای برفی امسال
تاسوعای سال 92
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی