محرم آمد ...
قیامت ﺑﯽ ﺣﺴﯿﻦ ﻏﻮﻏﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ...
ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺑﯽ
"ﺣﺴﯿﻦ" ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ...
ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﺸﺮ
ﻧﮕﻮﯾﻨﺪ...
ﭼﺮﺍ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﺍﺕ "ﺍﻣﻀﺎﺀ" ﻧﺪﺍﺭﺩ...
گل پسرم مامان سلام . عشقم بازم محرم رسید . الهی دورت بگردم که امسال دیگه میتونی بگی حسین قربون این زبون شیرینت برم که سینه میزنی و میگین hoshen . دیشب با باباجونی رفتی مسجد و زنجیر زندن دایی و نگاه کردی و زنجیر به دست اومدی بیرون مسجد . به پرچمها نگاه میکردی و میگفتی اووووووووو . شب اول محرم ساعت 12 شب نشسته بودی و تبل میزدی . بیشتر از هر زمانی احساس کردم که دیگه بزرگ شدی ، فرشته کوچولوی من محرم و حس کرده . خدایا به احترام حضرت علی اصغر نگه دار کوچولوی من باش .
ببین با چه حسی داری تبل می زنی
این بلوز خوشگلم مامانی زهرا برات بافته دستش درد نکنه که همیشه شرمندمون می کنه
اینجا داری سینه میزنی و میگی حسین
اولین باری که با باباجون داری میری مسجد
اینجا از مسجد برگشتی و بازم داری میگی حسین
خداااااااااااااااایا شکر