معین بهونه زندگیممعین بهونه زندگیم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره
پیوند عشق ما پیوند عشق ما ، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

معین عشق مامان و بابا

6 شهریور

1392/6/13 10:32
نویسنده : مامانی
834 بازدید
اشتراک گذاری

٦ شهریور روزچهارشنبه مامانی باید می رفت همایش برعکس روزای دیگه که 1 ساعت به خاطر شما پسر نازم دیر می رم اداره این روز به موقع رفتم . مثل هر روز موندی پیش آناجون 2 شب بود اونجا می خوابیدیم آخه بابایی مریض بود دکتر گفت شما رو پیش بابایی نبرم . تو این همایش من بودم ، بابایی بود ، دایی جونم بود خوش گذشت ولی بابایی بیچاره حالش زیاد خوب نبود . 2 روز بود بغل بابایی نرفته بودی تا چشمت به بابایی افتاد گریه کردی تا بغلت کنده . شما تاساعت 7 عصر موندی پیش آنا جون حسابی شلوغ کرده بودی اونم خسته خسته بود . این چندتا عکس بعد از اینکه برگشتم از شما گرفتم .

معیییین

 

 

 

معییین

 

معیییین

 

معییییین

 

معییییین

ببخشید این جوراب مناسب لباست نیست ولی چون مونده بود خونه خودمون مجبوری پات کردیم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مثل هیچکس
14 شهریور 92 0:38
ماشالا چه چشمای نازی اگه بزرگ بشه رنگ عوض نکنه چی میشه اخه رنگ چشمای محمد ماتغیر کرد ابیه ولی نه مثل اول .
مامان گلشید
14 شهریور 92 14:06
ای جونم خوشگله چه نازه