معین جونم اذان میگه
سلام عشق کوچولوی مامان . سلام فندق خان . قربونت برم که این روزها فقط می گی مامانی مامانی . الهی دورت بگردم که انقدر به من وابسته شدی ، همه زندگیم شدی ، همه کس ام شدی ، وقتی صدای اذان و میشنوی اولاً محو تلویزیون می شی بعد شروع می کنی به اذان دادن البته تصویر هست و صدا نیست انقدر به خودت فشار می یاری که قرمز میشی ولی نمیتونی تکرار کنی همین برام کافیه که لبت و تکون می دی و آخرشم می گی اِه الهی من فدای این اذان گفتنت بشم تو اون لحظه نتونستم از شما عکس بگیرم . الهی دورت بگردم که با ما میشینی پای سفره افطار و اذانمون و تو می گی . خداااااااااااااااااا یا هزاران بار شکر .
ببین بابا رضا موهای خوشگلت و به چه روزی انداخته و من هم
جیگر مامانی تو زیر میز چیچار داری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مثل همیشه باباجون و مامانی زهرا شرمنده کردن 1 توپ دنبه ( به گنده می گی دنبه ) برات خریدن .
زحمت دنبه توپ و جمعه هفته پیش کشیدن و اون یکی هم عید از اصفهان خریده بودن البته همش این نیست عکس بقیه توپ ها رو برات می زارم .
انقدر ناز می گی اوف اوف ، وقتی آب گرم میشه می گی داغ داغ ، نصف شب بیدار شده بودی و خوابت نمی برد 1 ساعتی طول کشید تا بخوابونمت . همش برام لذت بخشه بازم میگم خدایا شکرت .