23 دی ماه و ماهگرد عشقم
سلام به همه امید مامانی . عشقم شرمنده از این تاخیری که برای پست گذاشتن ها دارم این روزها انقدر شیرین میگذره که نمی تونم برات بنویسم . حرف زدنت خیلی کاملتر شده همه اتفاقات و تو ذهنت نگه میداری و خودت برای خودت خاطره می سازی من فدای مهربونیت بشم که تو قلکت پول میندازی میگم مامانی پول جمع میکنی چی بخری میگی برای مامانی انگولی (النگو) میخوام تو قلبم فشارت بدم هر وقت دلت ماشین جدید میخواد میگی برای معین جازه بخر مامانی میخوام همه عمرم و زندگیم و فدای 1 نگاهت بکنم
حالا از 23 دی ماه برات می نوسم . قرار بود 25 دی دایی جون بره ماموریت یک ماهه به سمت چالوس 2 روز قبل از اون بنیتا خوشگل و آورد خونمون که به عمه سر بزنن اون شب آناجون هم برای شما یه کیک تولد خریده بود تا برات یه تولد از نوع معین خانی بگیریم (بعد از تولد حانیه جون فکر میکردی هر روز باید تولد بگیریم برات ) و مصادف شد باماهگردت و کلی خوشحالی شما
به دایی جون هم میگفتی که باید با شما کیک انگشت بزنه
قربون این یکی یدونه عمه برم که اومده به من سربزنه با این داد و بیداد داره لباس میپوشه