متفرقه های 22 ماهگی
سلام عشق مامان ، همه زندگی مامان . درد و بلات به جونم . این روزها انقدر شیطووووووووووووووووووووووون شدی که همه کارهات خاطره انگیزه . 2 هفته بود که بابا رضا ،من و شما شدید سرما خورده بودیم . البته اول بابایی مریض شد و بعد من و شما 1 هفته نتونستم اداره بیام با شما گل پسری خونه بودم . بعد از اینکه 3 بار دکتر رفتیم بلاخره خوب شدیم . البته خدا رو شکر سرماخوردگی شما خیلی خفیف بود .
1 هنرمندی دیگه از مامانی مهربون ، 1 بافت خوشگله دیگه دستش درد نکنه که همیشه شرمندشیم .
9 بهمن روز پنجشنبه مراسم محمد کوچولو بود ، اینجا داری نانای نای می کنی
داری با عمه جون صحبت می کنی دردت به جونم شیرین زبونم . داری اسم کیان و تکرار می کنی البته میگی keyen
روز شنبه 11 بهمن ماه خانواده عمه جون مهمون ما بودن . با کیان کلی بازی کردی
حمیدرضا جون البته آقای دکتر ، پسرعمه بزرگ شما هم خونمون بود. اون شب کلی شیطونی کردی و خوش گذروندی این آخر شبه موهات ببین چه شکلی شده
اینم کیان جون
قربون قد و بالات برم که دیگه خودت برای خودت آب میریزی .
اینم آخرین سبک لباس پوشیدنه بلوز بافت با شلوارک . هرکاری می کنم توخونه دوست نداری شلوار بپوشی .