معین بهونه زندگیممعین بهونه زندگیم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره
پیوند عشق ما پیوند عشق ما ، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

معین عشق مامان و بابا

معین در حال صحبت با مامانی

عشق مامان داره با مامانی صحبت می کنه همزمان با اسباب بازی هاشم بازی می کنه . چهارشنبه صبح زود  17/7/92 آناجون آوا از تهران اردبیل . وقتی صبح شما رو بردم بزارم خونه آناجون رسیده بود من و شما چهارشنبه ، پنج شنبه و جمعه خونه آناجون موندیم . این چندتا عکس از روز چهارشنبه شما .       ...
20 مهر 1392

کادوهای روز کودک

یکی یک دونه مامان کادوهات مبارکت باشن . بی تابی های این روزات هنوز ادامه دارن نمی دونم چرا انقدر اذیت می شی . پسرخوشگل مامان چرا این طوری شدی  .الهی دورت بگردم دوشنبه بعد از ظهر شما موندی پیش آناجون من با بابارضارفتیم بیرون . بابا رضا وسایل لازم داشت براش خریدیم از اونجا هم رفتم برای پسر خشملم کادو گرفتم .    قرمزی لوپای نازت مال اینکه 3 روز پشت سر هم فرنی باشیر خوردی آی من فدات شم که اصلا از شیر خوشت نمی یاد بدنت قبول نمی کنه. زیاد خوشت نیومد پس مجبوریم 1 کادوی دیگه برای عشششششششششقم بخریم . سه شنبه ظهر باخود گل پسرم رفتیم که براش کادو بخریم . ماشین خریدیم خوشبختانه خوشت اومد . مبارکت باشه &...
17 مهر 1392

روز جهانی کودک مبارک

  کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است کودکی لاله سرخ است به باغ امید         کاش هرگز زنگ تفریحی نبود جمع بودن بود و تفریقی نبود کاش می شد باز کوچک می شدیم لااقل یک روز کودک می شدیم  16 مهر روز سه شنبه که چشم آبی مامان 6 ماه و 25 روزه سن داره . امسال اولین سالی هست که من 1 نی نی خوشگل دارم و باهاش روز جهانی کودک و جشن می گیرم. خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت   ...
17 مهر 1392

بنگر چگونه می افتی

برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در ابتدای کمال ! بنگر چگونه می افتی ؟! زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی است عمودی به سوی او... انسان نقطه ای است بین دو بی نهایت. بی نهایت لجن و بی نهایت فرشته! یکی از عکسهای چند وقت پیش که دایی جون ازت گرفته بود ...
16 مهر 1392

ادامه سرماخوردگی و بیخوابی

وقتی چترت خداست بگذار ابر سرنوشت هر چقدر می خواهد ببارد...   شنبه 13/7/92 شما رو بردم پیش دکتر صالح زاده که مطمئن شم سرماخوردگیت خوب شده و مشکلی نداری البته دایی جهان زحمت کشید بدون نوبت برامون وقت گرفت خیلی شلوغ بود تا ساعت 10 شب مطب بودیم . خدا شکر مشکل خاصی نبود فقط 1 آنتی بیوتیک و کتوتیفن داد. بعد از ظهر با بابارضا رفتیم بیرون یه چرخی بزنیم خیلی خوشخال بودی البته خوابتم می یومد بغلم خوابیدی .به جاش وقتی برگشتیم خونه تازه شما دوست داشتی بازی کنی دیشب اصلا نخوابیدی ، تا صبح دور خودت چرخیدی منم نخوابیدم نمی دونم چرا این طوری شدی الهی دورت بگردم . دیشب قبل از خواب یکم با پستونک میوه بازی کردی 2 تا ا...
15 مهر 1392